حمال طلا ؛ اثری درباره ریسک‌های شغل کیفی و دشواری های شغل قالکاری

حمال طلا ؛ اثری درباره ریسک‌های شغل کیفی و دشواری های شغل قالکاری

گفتگو با تورج اصلانی کارگردان فیلم حمال طلا

علی اصغر کشانی(دبیر خبر)

1400/05/23 | 00:05

نظری ثبت نشده

حمال طلا ؛ اثری درباره ریسک‌های شغل کیفی و دشواری های شغل قالکاری

گلدنیوز : شما در زمان پیش تولید فیلم «حمال طلا » نام فیلم را «حباب زر» گذاشته بودید، چه شد که نام فیلم به حمال طلا تغییر پیدا کرد؟


اسم فیلم در زمان درخواست پروانه ساخت «حالت تهوع» بود، اما چون ایراد گرفتند و گفتند خیلی منفی است و باید تغییر کند، ما هم به صورت موقت نام حباب زر را انتخاب کردیم، علتش هم این بود که چون در زمانی این اتفاق افتاد که بحث و خبر پیرامون حباب سکه در جامعه و مدار اقتصادی خیلی زیاد بود ما هم به صورت موقت تصمیم به انتخاب این عنوان گرفتیم.

این نام تا أواسط فیلمبرداری بر روی فیلم بود تا اینکه روزی در مورد خلاصه داستان با محمد حقیقت که در خارج از ایران در خصوص جشنواره های خارجی فعالیت می کند صحبت می کردم تا بتوانم فیلم را به فستیوال کن فرانسه بفرستم آنجا بود که موضوع فیلم را به او گفتم و این نکته که کار کیفی ها در ایران حمل طلاست و به محض اینکه این جمله را به کار بردم ایشان گفت چه اسم جالبی است خب شغل و کار این آدم حمل کردن است و اسم فیلم را هم «حمال طلا» بگذاری قشنگ و سازگار با قصه و برخورنده است، من هم استقبال کردم.

ایده اولیه قصه چگونه در ذهنتان شکل گرفت؟


ایده فیلم برگرفته از یکی از عکس های «سالگادو» عکاس برزیلی که در ۱۹۹۴ گرفته شده بود، بوجود آمد. سالگادو از یکسری از کارگران معدن عکاسی کرده بود، در آن زمان کمپانی هایکا به عنوان اسپانسر، دوربین‌هایی طراحی کرده بود که عکاسان بتوانند از مسیر استخراج از معدن طلا عکاسی کنند، عکسهای سالگادو از کارگرانی که احتمالا کارگران سطح پایینتری بودند عکاسی شده بود.کارگرانی که فضولات انسانی را روی مقوا برای فروش گذاشته بودند.

این مجموعه عکس در آن سال ذهن مرا درگیر کرد. اینکه چطور می شود فضولات، قیمت و ارزش داشته باشد و انسان جرات کند آنها را به فروش برساند، این سوال برای من تا زمان نوسانات دلار و طلا در ایران ماند، زمانی کهآشکارا می دیم طبقه کارگر خیلی در این شرایط زحمت می کشد و دست و پا می زند و شغلی مثل کیفی در صنف طلا هم که از طبقه متوسط است با شدیدترین خطرها مواجه است به گونه ای که این خطر، خطر جانی هم می تواند داشته باشد. همه اینها دست به دست هم داد تا ایده در ذهنم شکل بگیرد و سراغ نگارش متن اولیه با هدف تولید یک فیلم سینمایی بروم.

برای رسیدن به هدفتان، پژوهش میدانی هم کردید؟ یعنی به صورت مشخص سراغ کیفی ها که حمل کننده های طلا در سطح شهر هستند رفتید؟ درباره دغدغه ها و مشکلاتشان برای نزدیک شدن و واقعی تر شدن متن فیلمنامه به این شخصیتها نزدیک شدید یا با آنها صحبتی کردید؟


ابتدا به همراه دوست فیلمنامه نویسم هادی نادی که مدتی در بخش مخراج کاری و تزیینات جواهرات کار کرده و با این مشاغل آشنایی داشتند شروع به پژوهش کردیم، سراغ کیفی ها رفتیم و با مزایا و خطرهای کارشان آشنا شدیم و طبق مولفه های همین شغل شروع به نگارش های اولیه متن کردیم.

مکان ها مثل کارگاه های ساخت و پرداخت طلا هم رفتید، یا از نزدیک با ساز و کار آنها آشنا شدید؟


کارگاهی که در فیلم می بینید از روی کارگاههای اصلی صنف طلا ساخته شده و به صورت کامل و بر أساس تحقیقات شکل گرفته است. یادم است وقتی کارگاه پرداخ طلا طراحی شد، چند نفر که شغلشان طراحی بود مکان فیلمبرداری ما را دیدند و فکر کردند کارگاه واقعی است. به این خاطر بود که تلاش ما برای باور پذیری و واقعی شدن فضا و رفتار آدم‌ها نتیجه داد. از طرفی تمام رفتاری که در کارگاه اتفاق می افتاد مثل آغشگی اندام کارگران به براده های طلا، جدایی فاضلاب و…. همه از پژوهش میدانی و تحقیقات ما شکل گرفت.

مکان فروشگاه طلا که در آن شخصیت طلافروش با بازی امید روحانی در آن حاضر است در خود طلافروشی فیلمبرداری شده، درست است؟


آن سکانس را در بازار طلای تهران گرفتیم، آقای ابراهیمی از جواهر فروشان بازار و صاحب آن طلا فروشی لطف کردند فروشگاهشان را در اختیار ما گذاشتند.

زمان فیلمبرداری در بازار تهران و طلا فروشی رفت و آمد مشتری زیاد نبود؟ مانعی برای کسب و کار و همینطور برای شما ایجاد نمی کرد؟


من آن سکانس را در یک روز فیلمبرداری کردم و سعی کردم در زمانهایی که در طلا فروشی فروش نداشتند فیلمبرداری کنم. تمرین می کردیم و منتظر شرایطی می شدیم که رفت و آمد مشتری نباشد تا فیلمبرداری بی نقصی صورت بگیرد. من چون پشتوانه و سابقه و تجربه کار در سینمای آزاد را دارم، دوست داشتم لااقل بعضی از سکانسهایم در مکان های واقعی فیلمبرداری شود.

در دکور واقعی طلافروشی قرار گرفتن به نظرم جذابیت و باورپذیری بیشتری از ساختگی شدن در ذهن مخاطب ایجاد می کند. اشاره کردید که خیلی از کیفی ها در این شغل صدمه دیده اند، سراغ آدم‌های آسیب دیده یا موفق در این شغل هم رفتید؟
دوستان کیفی در بازار طلا دیدم که از آنها سرقت شده یا چاقو خورده بودند. جالب است برخی از این آدم‌ها خودشان را با پوشیدن لباس های معمولی به مانند آدم‌های معمولی حاضر در بازار درمی آورند یا سعی می کنند خیلی دیده نشوند. آنها هر بار از یک مسیر رفت و آمد می کنند و سعی می کنند تا حد ممکن از مسیرهای تکراری رفت و آمد نکنند. خیلی از آنها با مجوزهای قانونی کسب کرده با خود ابزار دفاع شخصی مثل اسپری گاز و… حمل می کنند، به هر حال شغل آنها پذیرفته شده است.

تصاویری از فیلم حمال طلا
تصاویری از فیلم حمال طلا
تصاویری از فیلم حمال طلا
تصاویری از فیلم حمال طلا

شما در مورد این مشاغل در خارج از ایران هم تحقیق و با وضعیت داخل ایران مقایسه هم کردید؟ به نظر شما این جنس از نقل و انتقال سنتی طلا، فقط در ایران وجود دارد یا سبک جابجایی در کشورهای توسعه یافته هم به همین صورت است؟


متاسفانه در ایران است که به شکل چی کهنه و منسوخ اتفاق می افتد، من در مورد بازار طلای کشور ترکیه تحقیق کردم، شکل انتقال در آن کشور بسیار فرق می کند، حتی در برزیل که معدن طلای زیاد دارد امروزه شکل جابجایی ها فرق می کند، در آنجا مانند ماشین حمل پول بانک‌ها، با این موضوع برخورد می شود. این نشان می دهد که در ایران این صنعت پیشرفت نکرده و به صورت کهنه مانده است، طوری که فلز گرانقیمت و با ارزشی مثل طلا با ابزاری مثل پیک موتوری جابجا می شود.

کیفی ها در جریان بازار طلای ایران از نظر تیپیکال چجور افرادی هستند؟


آنها افراد مورد اعتماد بازار طلا هستند؛ آنها هم مورد اعتماد کارگاههای سازنده طلا هستند و هم جواهر فروش ها به آنها اعتماد دارند، اما مشکلی که هست این است که کیفی ها بیمه ندارند و اگر از آنها سرقت شود خیلی صدمه می بینند. در کشورهای پیشرفته طلای مورد حمل کیفی ها، از کارگاه تا فروشگاه طلا بیمه می شود.

فیلم شما با کاراکتر کیفی آغاز می شود و به شغل قالکاری می رسد، شغلی که با فضولات و کثافات طرف است؛ به نظر شما فلسفه تلاش کیفی ها برای رسیدن به یک آسایش از دل خطر و سختی و کوشش قال کارها برای رسیدن به آرامش از دل کثافات و ضایعات انسانی چه جور فلسفه ای است؟


این شغل مثل مکانیکی جلوی چشم عموم نیست، اندیشه این شغل می گوید ما در فضولاتی دست و پا می زنیم که ارزش طلا دارد زرق و برق دنیا و مالیات نهایتا سرچشمه اش از یک فاضلاب است. اینها همه معانی است که پشت این شغل خوابیده است. وقتی شما به یک کیفی نزدیک می شوید پر از تضاد است چون همزمان هم امانت دار است هم وسوسه می شود؛ مادیات وسوسه برانگیز است.

می توانیم بگوییم خیلی از کیفی ها وسوسه این را داشته اند که «بار» را به مقصد نرسانند، برای اینکه آنها فکر می کنند با این کار یک شبه خوشبخت می شوند. کیفی همیشه در معرض آزمایش شیطان هست. با این خال چون من حس کردم این طبقه، مربوط به طبقه کارگر نجیب است و وسوسه اختلاس و دزدی در این طبقه نمی گنجد و ثروت نه در دست کارگر، بلکه در دست دیگران دارد به سرقت می رود و کارگر، حمالِ ثروت دیگران است، بر آن شدم تا محوریت شغل فیلم به این طبقه شریف اختصاص پیدا کند. چرا که از جمله مهمترین اخلاقیات ما ایرانی ها و شرقی ها امانت دار بودن مان است.

شغل قالکاری و کیفی جزو شغلهای کم طرفدار این حرفه است؟


شغل قالکاری شغلی است که جنبه انحصاری به خودش گرفته طوری که در تهران تعداد بسیار محدودی کارگاه قالکاری وجود دارد. خیلی ها استقبال می شود اما این کارگاهها منحصر به چند آدم است که با بیشترین جواهرسازها در ارتباط هستند و چاه فاضلابشان را از قبل پیش خرید می کنند. قالکاری شغل ناشناخته و کمتر شناخته شده ای است، فقط جواهری ها این شغل را می شناسند و طبیعتا و همانگونه که در فیلم می بینید، سرمایه برای این کار نیاز است.

تصاویری از فیلم حمال طلا

چقدر سرمایه می خواهد؟


به هر حال طرف باید برای تهیه فضولات و پسماندهای این صنعت پولی داشته باشد که بتواند پسماندها را در درجه حرارت هفتصد درجه سانتیگراد ذوب و دوباره به شمش طلا برساند. اما شغل کیفی مستلزم داشتن سرمایه زیادی نیست اما ضمانت اعتباری بالایی می خواهد. اگر کیفی نیم کیلو طلا جابجا می کند باید معادل آن نیم کیلو پول و ضمانتی از طرف یک بازاری داشته باشد و البته باید سفته هم داده باشد.

در زمانی که شما مشغول فیلمبرداری حمال طلا بودید یک چاه فاضلابِ طلا فروشی، چقدر قیمت داشت؟


آن زمان که من تحقیق می کردم زمانی بود که قیمت دلار ۳۴۰۰ و طلا اگر اشتباه نکنم گرمی ۱۴۰۰ تومان بود، همان وقت نزدیک مسجد شاه یک چاه برای جواهرسازی های آن حوالی بود نزدیک یک میلیاردو ۷۰۰ میلیون تومان فروخته شده بود با این امید که از پسماندهایش نزدیک سه میلیارد استخراج شود.

شرایط کارگاه ها یکسان است؟

هر کارگاهی به میزان فعالیتی که می کند، و خروجی بیشتر براده هایی که دارد، به همان میزان پسماند بیشتری هم دارد و چاه فاضلاب آن ارزشمندتر از کارگاهی است که تعداد کم ‌ و جواهرات محدودی دارد. کارگاههای محدود معمولا بعد از بیست سال پسماندشان را می فروشند اما کارگاههای با فعالیت زیاد بعد از پنج یا ده سال یکباره فاضلابشان را برای فروش می گذارند.

یکی از شخصیتهای فیلم بنام «لویی» است، از کارهای شخصیت «لویی» در حمال طلا خاراندن بدن کارگران کارگاه است، پس راست است که می گویند در کارگاههای ساخت طلا به کارگران می گویند کمتر حرف بزنند و یا ماسک بزنند تا ذرات ریز طلا به دهانشان وارد نشود، یا با خارش بدن و دست آغشته به ذرات طلا، ذرات را وارد بافت لباسهایشان نکنند؟
خیلی از کارگران از دستشویی های دیگری غیر از دستشویی اصلی استفاده می کنند، آنها حتی لباسهایشان را هنگام خروج عوض می کنند.‌

عمر شغل کیفی به خاطر آسیب‌هایی که دارد کوتاه مدت است؟


بستگی به مقاومت طرف دارد؛ کسانی سود خوبی می کنند و با توجه به اینکه سرمایه روزانه شان بیشتر می شود، کنار نمی روند، آنها ترجیح می دهند سرمایه شان در طلا نخوابد و فقط امانت را جابجا می کنند. مثلا زمانی اگر طلا گرمی دو میلیون تومان باشد و یک کیفی از بازار تهران به سمت میرداماد راه بیفتد، اگر نزدیک میرداماد بازار بورس اعلام کند قیمت به دو میلیون و صد رسیده، او در این فاصله یک انعام می گیرد، این از امتیازات این شغل در زمان نوسان رو به صعود است. اما نباید از یاد برد که سود اصلی را صاحب آن سرمایه می برد.

تورج اصلانی ( سمت راست ) کارگردان فیلم حمال طلا ؛ پیام احمدی نیا (سمت چپ) بازیگر

شما سراغ کیفی ها و قالکارها رفتید، گریم و نوع تیپ اجتماعی و رفتاری و طراحی لباس سعید آقاخانی و پیام احمدی نیا بر اساس مستندی بود که از این طبقه شغلی به دست آورده بودید؟


روی چهره آنها کار خاصی نکردیم، چون بیشتر تلاش کردیم رفتارشان شبیه به کیفی ها و قالکارها باشد، من دوستی داشتم که در شغل کیفی بود، از او دعوت می کردم بیاید رفتار یک کیفی را به پیام احمدی نیا آموزش دهد، اینکه یک کیفی باید کیف را چگونه نگه دارد، چطور دوروبرش را بپاید، در بازار چگونه راه رود و در زمان پیاده یا سوار شدن بر روی موتور چطور رفتار کند، در مورد شغل پرداخت و جواهرسازی هم از شخص محترمی بنام احمدی خواهش کردم این شغل و حرفه را برای سعید آقاخانی بشناساند.

اسامی شان مثل علی دوشابچی و رضا کیفی چگونه انتخاب شد؟


علی دوشابچی که اسم سعید آقاخانی است، اسم واقعی یکی از بچه های بازار طلاست که کارش همین پرداخت در جواهر است اواز از قدیمی های بازار است و اسم او را انتخاب و گذاشتم. رضا کیفی هم به ذهنمان رسید و انتخاب کردیم.

چرا رضا کیفی بعد از صدمه ای که از شغل کیفی می بیند، سراغ شغل سخت تر قالکاری می رود، یعنی اغلب قالکارها از صدمه شغل کیفی به سمت قالکاری کشیده شده اند؟


رضا پول بهره ای گرفته و انگار قمار کرده و حالا باخته و بدهکار شده است. او بعد از این صدمه وقتی از هم صنف هایش می شنود طلا قرار است بالا بکشد برای اینکه بتواند خسارتش را جبران کند با ته مانده قماری که کرده، دلار و سکه می خرد و وقتی حباب سکه می ترکد دوباره ضرر می کند و این بار سراغ قالکاری می رود. این اتفاق داستان حمال طلا یعنی صدمه اصلی به طبقه ای می خورد که افقشان دور دست نیست.
کسی که مقدار زیادی طلا دستش است آگاهی اش بیشتر از آدمِ دم دست در بازار است و به همین دلیل ناموفق می شود. اگر مردم سراغ گلدکوییست و بیت کویین رفتند هم به همین دلیل بود. چون هزینه زندگی روزمره مردم کفاف معیشت دشوارشان را نمی دهد و متاسفانه مجبور می شوند به این سمت و سو بروند. در نتیجه هم برنده اصلی آدم‌های محدودی هستند که کنترل بازار را در دست دارند.‌ شاید باورتان نشود که طلای تهران توسط پنج نفر اداره می شود، آنها تصمیم می گیرند قیمت بالا برود یا پایین بیاید، نوسان دلار تهران هم همینطور است؛ افراد محدودی هستند که سودهای کلان می کنند و همانها این بازی نوسان را ایجاد می کنند.

می دانید که چه میزان از حامل ها بعد از ضرر سراغ قالکاری رفتند؟


بعضی ها بعد از خسارت این کار را کردند، اینها از جمله موارد ریسک در این جامعه پر نوسان است. کار اقتصادی در این شرایط اقتصادی که ما در آن به سر می بریم پر از ریسک و خطر سرمایه ای است.

در جریان فیلم حمال طلا می بینیم که شرایط این آدم ها به جای اینکه بهتر شود به خاطر وضعیت اقتصادی دایم بدتر می شود، این واقعیت چنین مشاغلی است، یا به ذات درامی که شما طراحی کرده اید باز می گردد؟


معیار ارزش‌ در تمام جهان ارز و جواهرات است، یعنی ما ارزش‌های مادی را با ارز و جواهرات در دنیا می سنجیم این شامل ایران هم می شود اما بحث این است که اگر ثبات اقتصادی در جامعه نباشد همه مشاغل دچار آسیب می شوند.
اگر کسی از جلوی درِ طلا و جواهری ها عبور کند فکر می کند اینها چقدر آدم‌های خوشبختی اند، اما وقتی داخلشان بروید می بینید اینها بخصوص خرده فروشهایشان هم دست به عصا دارند حرکت می کنند، آمار سکته در این قشر به خاطر نوسانات متعدد بالاست، چون زندگی شان به ثانیه ربط دارد، عددها ثانیه ای بالا و پایین می روند و متاسفانه عدد خیلی از نظر روانی تاثیر دارد.
صحبت مرگ و زندگی است؛ پس من دست روی عنصری گذاشتم که به قول آن ضرب المثل معروف که می گوید «آواز دهل شنیدن از دور خوش است» دارد به این وضعیت نگاه می کند. کسی که حاضر است داخل فاضلاب هم برود ولی کار کند.

آیا این جنس از فیلم یکجور رپرتاژ برای صنعت طلا می تواند باشد یا به خاطر پایان تلخش فاقد چنین بُعد تبلیغاتی و برداشتی است؟


من اگر جواهرساز باشم اولین کاری که پس از دیدن این فیلم می کنم این است که به فکر بیمه و امنیت انتقال جواهرات خواهم بود، اینکه چطور می شود ما فعالین عرصه طلا محصولاتمان را بیمه کنیم و در جریان انتقال، کالا و نیروی انسانی ما آسیب جانی و مالی و اقتصادی نبیند، این حداقل پیامی است که این فیلم می تواند برای جواهرسازان و صنف طلا داشته باشد، فیلمی که تلاش می کند نشان دهد لازم است برای سرمایه و نیروی انسانی شان امنیت شغلی و برای نقل و انتقالات شان راه حلی ایجاد شود.
الان شرایط به گونه ای است که صاحب جواهر تنها با گرفتن یک برگ سفته از یک کیفی، از خود سلب مسئولیت می کند، جواهر فروش کاری ندارد از کیفی طلاها را دزدیدند یا نه،‌ مشخص است که که این عدم مسئولیت پذیری در برابر نیروی کار است، امری که دور از چارچوب اخلاقی - انسانی امروز جهان است. وقتی آدمی را به عنوان نیروی کار استخدام می کنیم و از او سفته می گیریم و یک قطعه طلا به او می دهیم، هیچ مسئولیتی در قبالش(کشتن اش هم کشتنش ما فقط پولمان را می خواهیم) نداریم.

با اینحال یک فضای ابزورد و یک کمدی سیاهی هم به صورت زیرپوستی در متن اثر وجود دارد، مثل سخنرانی رضا کیفی با گرفتن بینی برای کارگرها که خیلی احمقانه و خنده دار است، همچین چیزی در واقعیت رخ داده است؟


مزایده ها در شغل قالکاری به این صورت است که صاحب چاه غالبا به صورت تماس‌های تلفنی به قالکارها اطلاع می دهد و با بازار گرمی تلاش می کند به بالاترین قیمت به فروش برساند، صاحبان چاه گاهی دست به یکی می کنند یکی دو نفر شریک می شوند نرخ های ضد ‌ نقیض می گویند، در نهایت یکی از آنها با فروشنده اصلی پولهای به دست آمده را شریک می شوند. اما این شکل میزانسنی که در فیلم وجود دارد و شما به آن اشاره کردید سینمایی و نمایشی شده این نوع مزایده است، منبری درست کردم که او بالایش برود و کارگران روزمزدِ بی خبر از همه جا که فقط دروغ می شنوند با بینی گرفتن پایین بایستند. به آنها به جای طلا می گویند اینها کود است، به خاطر اینکه شیطان این طبقه را وسوسه نکند.

تورج نگهبان کارگردان حمال طلا


فیلم حمال طلا : پیدا کردن الماس از چاه دستشویی کارگاه طلا سازی








تورج نگهبان کارگردان حمال طلا
تورج اصلانی کارگردان حمال طلا

قالکاری در خارج از ایران ساز و کار اصولی تری دارد؟


من در مورد سه کشور برزیل، ایتالیا و ترکیه تحقیق کردم آنجا کاملا صنعتی است در حالی که ما هنوز از روش‌های منسوخ استفاده می کنیم.

درست است که در گذشته کشور چین متقاضی گرفتن کنترات نوسازی فاضلاب بازار تهران بوده است؟


بله من هم به صورت نقل قول از دوستان در زمان تحقیق بازار شنیدم. متاسفانه ما در خصوص همه چیز منابع داریم اما نادانسته و کارشناسی نشده و بی مراجعه به متخصصان و دلسوزان ایران آنها را به حراج گذاشته ایم.

فیلم حمال طلا هم مورد توجه منتقدان بود هم کاندید سیمرغ نگاه نو جشنواره فجر شد، این توجه را تا چه حد اثرگذار می دانید؟


من وقتی حرفی برای گفتن داشته باشم فیلم می سازم. اگر حرفی نداشته باشم ساختن فیلم برای من جذابیتی ندارد؛ فیلمسازی را به عنوان شغل نمی بینم، چون شغل من مدیر فیلمبرداری است.
سعی می کنم فیلمم گوش شنوایی داشته باشد و به نظرم گوش شنوای من در این فیلم طبقه کارگر است و حمال طلا انتقاد از «هدایت نیروی کارگر در جامعه» است.
ما چرا همه چیز را از کارگرها پنهان می کنیم و در حد یک حمال به آنها نگاه می کنیم، صنعت نیاز به طبقه کارگر دارد، پس برای طبقه کارگر امنیت خاطر ایجاد کنیم که این چرخه به حیات خودش (در همه بخش‌ها نه تنها جواهرات) ادامه دهد. در این مسیر اولین چیزی که مرا خوشحال کرد ارتباط با مخاطب و توجه اجتماعی و علمی منتقدان بود اینکه منتقدان متوجه شدند که کار من در این فیلم واقع نمایی بوده است برای من ارزش دارد.
خیلی از منتقدان با این فیلم مشاغلی مثل کیفی و قالکاری را شناختند و بهانه ای برای تحقیق آنها شد. امیدوارم دوستان صنف جواهرات هم بااین دید که چاره ای برای صنف کارگر بیندیشند فیلم حمال طلا را ببینند. اگر بشود به این ثروت با دید صنعت نگاه کنند و همه چیز بر این اساس مکانیزه شود، هم از سوخته شدن آدم‌ها جلوگیری می شود، هم سرمایه شان ذخیره و تضمین می شود، هم بازار جهانی شان گسترش می یابد و هم شکل و رفتار و رسم و رسومات بازار جهانی را رعایت می کنند.

مخاطب هدف شما برای فیلم حمال طلا علاوه بر کیفی ها، طلاسازها و فروشندگان جواهر ‌و طلا هستند، نمایش اختصاصی برای آنها نداشتید که بازخوردی از محتوای فیلم از طرف آنها به دست بیاید تا با نمایش برای مخاطب هدف، در پی حل کردن این مشکلات و معضلات اقتصادی – اجتماعی و یا تغییر برخی قوانین در این رابطه اقدامی شود؟


نمایش اختصاصی برای این صنف نداشتیم، البته شغل طلا هنر- صنعت است، من علاوه بر این صنف تلاش کردم به زندگی سخت طبقه کارگر در دوران نبود ثبات اقتصادی توجه داشته باشم. این فیلم با هدف اینکه بتواند مشکلات صنف طلا را ریشه کن کند ساخته نشده است، در زمان تحقیق دوستان جواهرساز علاقه داشتند به مالیات بر ارزش افزوده و از این دست مشکلات صنف در فیلم اشاره کنم، من در پاسخ گفتم من این فیلم را به سفارش بازار نمی سازم بلکه به عنوان یک فیلمساز به پیرامونم حساسم و نشان دادن این وضعیت که طبقه کارگر در شرایط اقتصادی دشوار با چه مشکلاتی مواجه است. برای نشان دادن این وضعیت هم بود که شغل کیفی ها و قالکارها در بازار طلا به نظرم از آسیب بالایی برخوردار است و به همین دلیل علاقه پیدا کردم سراغ این شغل ها بروم.‌ می خواستم نشان دهم ایرانی ها آدم‌های کاری هستند، طبقه کارگر خیلی زحمت می کشند و حاضرند در بدترین شرایط نان حلال به دست بیاورند. اما اینکه چطور می توان از این نیرو درست استفاده کرد و برایشان امنیت شغلی و روانی ایجاد کرد تا رویای این طبقه ناکام نشود اصلی ترین دغدغه و نگرانی من بود.

فیلم حمال طلا در جشنواره های خارج از ایران هم نمایش داشته، بازخوردهای خارج از کشور پس از دیدن فیلم چگونه بود؟


فیلم در جشنواره های مختلف مثل لندن حضور داشته است. حمال طلا در جشنواره هند جایزه فیلمنامه را گرفت. در جشنواره دوهوک که زیرنظر جشنواره برلین در عراق برگزار می شود جایزه نگاه نو را گرفت. در فستیوال پوسان کره جنوبی در سال ۲۰۱۹ کاندید جایزه بهترین فیلم شد، اما چیزی که خوشحالم کرد توجه آقای امیر نادری فیلمساز باسابقه ایرانی و دور از وطن پس از تماشای این فیلم در خارج به فیلم بود، ایشان گفتند حمال طلا از معدود فیلمهایی بود که تهران را در آن دیدم و با این فیلم هوا و بوی تهران را تنفس کردم. تهرانی که به گفته ایشان در فیلمهای ایرانی غایب است.‌

علاقمند نشدید پیرامون سایر موضوعات مرتبط با طلا فیلم بسازید؟


همین الان تحقیق آماده ای برای ساخت مستند دارم، با این موضوع که چطور ما معادن طلا داریم و با این وجود متریال را به ترکیه و ایتالیا می فرستیم و آن ها دوباره با قیمت گرانتر، درصد پایین تر، آلیاژ کمتر و عیار پایین تر به ما می فروشند. مثل دادن نفت خام به دیگر کشورها و گرفتن بنزین از آنها این موضوع در مورد طلا هم صدق می کند. متاسفانه نمی دانم چرا در این آب و خاک از منابع واقعی نمی توانیم بهره مند شویم، از کارگر تا کارپرداز در ایران هست. می توانیم به جای فرستادن مواد خام، طلا را «ساخته شده» صادر کنیم.

تماشای آنلاین فیلم حمال طلا: فیلیمو

انتهای پیام/

برچسب:

ترند

طلا

فیلم

پیشنهاد ویژه

تورج نگهبان

حمال طلا

اخبار مرتبط


نظرات

نظردهی

دیدگاهی ثبت نشده نظر تو چیه؟

کامنتی برای این پست وجود ندارد

برترین مطالب

لیست قیمت