از احساسات سطحی تا مؤلفه کلیدی کسبوکار
یک پیمایش جهانی اخیر نشان میدهد که ۷۹ درصد مشتریان تصمیم خرید خود را تحت تأثیر همدلی برند میدانند؛ با این حال، ۷۸ درصد معتقدند شرکتها واقعاً اهمیت نمیدهند.
دبیر خبر(دبیر خبر)
1404/09/10 | 15:09

به گزارش سایت اخبار طلا و جواهر گلدنیوز:تحقیقات نوین نشان میدهد که همدلی دیگر یک “مهارت نرم” اختیاری نیست، بلکه یک ضرورت استراتژیک با بازده سرمایهگذاری بالا (ROI) در تعاملات کسبوکار است. یک پیمایش جهانی اخیر نشان میدهد که ۷۹ درصد مشتریان تصمیم خرید خود را تحت تأثیر همدلی برند میدانند؛ با این حال، ۷۸ درصد معتقدند شرکتها واقعاً اهمیت نمیدهند. این شکاف همدلی، که با افزایش نگرانیها نسبت به هوش مصنوعی تشدید شده، بزرگترین فرصت رقابتی برای سازمانهایی است که مایلند ارتباط انسانی را در مقیاس بزرگ احیا کنند. موفقیتهایی چون تجربه بیمارستان کلیولند و بیمه زوریخ، راهکارهای عملی برای تبدیل این نگرش به یک زیرساخت سازمانی و مهارت قابل آموزش را ارائه میدهند.
در دنیای مدرن تجارت، تصور سنتی از همدلی به عنوان یک ویژگی صرفاً احساسی و غیرقابل اندازهگیری به کلی زیر سؤال رفته است. پژوهشهای جدید، از جمله مطالعات Jamil Zaki و Conny Kalcher، همدلی را به سه عنصر قابل تعریف تفکیک کردهاند: فهم مشترک تجربه، تلاش برای دیدگاهیابی، و تعهد به رفاه طرف مقابل. تأثیر این سه عنصر، فراتر از روابط شخصی، بر محیط کار نیز سایه افکنده و منجر به تعهد بیشتر کارکنان و عملکرد بهتر میشود.
اما نقطه بحرانی امروز، جبهه مشتریان است. یک نظرسنجی بینالمللی که با حمایت مالی بیمه زوریخ انجام پذیرفت و بیش از ۱۲ هزار نفر در ۱۱ کشور را در بر گرفت، یک هشدار جدی برای مدیران ارسال کرد: مشتریان به طور فزایندهای انتظار برخورد همدلانه را دارند، اما بازار در ارائه آن شکست خورده است.
زمانی که مشتری در شرایط حساس (مانند رسیدگی به پروندههای بیمه یا خدمات پیچیده) قرار میگیرد، همدلی به معنای فراتر رفتن از فرایندهای خشک اداری و تأیید صمیمانه شرایط روحی اوست. این آگاهی نسبت به وضعیت مشتری و تبدیل آن به اقدامی دلسوزانه، عاملی تعیینکننده در تصمیمگیریهای مصرفکننده است.
دادههای حاصل از این پیمایش جهانی تصویری روشن از اولویتهای مصرفکننده امروز ترسیم میکنند:
تأثیر بر خرید: تقریباً ۸۰ درصد مصرفکنندگان تحت تأثیر همدلی برند قرار میگیرند، که این عامل از قدرت نظرات آنلاین (۷۳ درصد) و توصیههای شخصی (۶۴ درصد) فراتر میرود.
تمایل به پرداخت: ۶۱ درصد مشتریان اعلام کردهاند که حاضرند بهای بیشتری برای محصول یا خدمتی که همدلی واقعی از خود نشان میدهد، بپردازند.
با وجود این تقاضای قوی، شکاف عمیقی حس میشود. ۷۸ درصد پاسخدهندگان نسبت به صداقت سازمانها در اهمیت دادن به مشتریان تردید دارند و بیش از ۴۰ درصد به دلیل کمبود همین حس در تعاملات، مسیر خود را به سوی رقبای جدید تغییر دادهاند. نگرانی اصلی، گسترش هوش مصنوعی است؛ چرا که بیش از نیمی از مشتریان معتقدند رباتها و چتباتها فاقد توانایی همدلی اصیل هستند، که این امر میتواند عاملی برای فرسایش روابط باشد.
برای سازمانهایی که میخواهند از این ناکارآمدی بازار سود ببرند، سه راهکار عملی مبتنی بر شواهد علمی وجود دارد:
داستان کلینیک کلیولند که بزرگترین مرکز پزشکی جهان بود اما به دلیل «فقدان همدلی» در حال از دست دادن بیماران بود، نمونهای بارز از تمرکز بیش از حد بر “فنی بودن” به جای “انسانی بودن” است. مدیرعامل این مجموعه با تأسیس دپارتمان تجربه بیمار و انتصاب مدیر ارشد تجربه (CXO)، همدلی را به یک اولویت ساختاری تبدیل کرد. این تغییرات شامل بازطراحی فرآیندها و ساختارها (مانند ایجاد مراکز تخصصی جامع) بود که مستقیماً به نقاط درد مشتری پاسخ میداد. برای تکرار این موفقیت، سازمانها باید از شعار فاصله بگیرند و با ابزارهایی مانند «نقشهبرداری سفر مشتری»، دادههای دقیق جمعآوری کرده و تغییرات ساختاری را با حمایت کامل رهبران ارشد اعمال کنند.
خلاف این باور عمومی که همدلی ذاتی است، تحقیقات نشان میدهد این مهارت کاملاً قابل یادگیری و تقویت است. کلینیک کلیولند با آموزش فشرده همدلی به تمامی ۴۳هزار پرسنل خود، توانست خود را به ۱۰ درصد برتر بیمارستانهای آمریکا از نظر رضایت بیمار برساند و همزمان، رضایت شغلی کارکنان را نیز بهبود بخشد. بیمه زوریخ نیز با اجرای یک برنامه تعاملی دو روزه برای آموزش تشخیص نشانههای رفتاری و ایفای نقش در سناریوهای دشوار، موفق شد NPS خود را هفت واحد افزایش دهد. این امر ثابت میکند که آموزش همدلی، یک هزینه نیست، بلکه یک سرمایهگذاری با بازدهی مستقیم بر وفاداری و ترویج برند است.
در عصر اتوماسیون، نقش ابزارهایی مانند LLMها باید به عنوان تقویتکننده کارایی تعریف شود، نه جایگزین ارتباطات عاطفی. چتباتها باید مجهز شوند تا بتوانند “لحظات انسانی مهم” را تشخیص دهند و در این نقاط، گفتوگو را به شکلی سیال به نمایندگان انسانی واگذار کنند. نمونه وودافون نشان میدهد که تفکیک وظایف به این صورت — اتوماسیون برای کارهای روتین و مداخله انسان برای مسائل احساسی و پیچیده — تضمین میکند که مشتری در حساسترین زمان، پاسخی شایسته دریافت کند.
دهه آتی، دوران بازگشت به ارتباط انسانی در مقیاس بزرگ خواهد بود. سازمانهایی که همدلی را نه فقط در کلام، بلکه در شالوده فرآیندها، آموزشها و تعاملات تکنولوژیک خود نهادینه سازند، نه تنها بر مشکلات ناشی از فاصله گرفتن تکنولوژی غلبه خواهند کرد، بلکه مزیت رقابتی پایداری را در بازار ایجاد خواهند نمود.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
نظرات

دیدگاهی ثبت نشده نظر تو چیه؟
برترین مطالب
لیست قیمت
نظری ثبت نشده