مرور تاریخ همراه با گلدنیوز

عکس کمتر دیده شده سه شاعر بزرگ ایران

عکسی از شهریار در میان دو شاعر مشهور آن دوران؛ هوشنگ ابتهاج ‌و نادر نادرپور تبریز سال 1338‌

علی اصغر کشانی(نویسنده)

1403/07/19 | 18:07

نظری ثبت نشده

عکس کمتر دیده شده سه شاعر بزرگ ایران

عکسی از شهریار در میان دو شاعر مشهور آن دوران؛ هوشنگ ابتهاج ‌و نادر نادرپور تبریز سال 1338‌

دیدگاه شهریار

ایران‌دوستیِ شهریار در سروده‌هایش، همچون «سرودهٔ تختِ جمشید» یا در «ستایشِ فردوسی»، بازتابی گسترده دارد.

 شهریار که خود از آذربایجان بود و بدان بوم مهری بسیار داشت، آذربایجان‌دوستی‌اش بر پایهٔ ایران‌دوستی‌اش بود. از همین رو بود که گفت:

 

ترکی ما بس عزیز است و زبانِ مادری                  لیک اگر ایران نگوید، لال باد از وی زبان

مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد                      هم بایستد بر سرِ پیمانِ حق تا پایِ جان

شهریار در جایی دیگر نیز پیش از خواندن غزل «پر می‌زند مرغ دلم با یاد آذربایجان» می‌گوید: «کانون زبان پهلوی آذربایجان بوده، مرکز ایران آذربایجان بوده، دروازهٔ شرق، دروازهٔ غرب، همه، آذربایجان بوده است»

 

او همین سخنان را در سروده‌ای دیگر بازگفته است:

 

تو همایون مهدِ زردشتی و فرزندانِ تو                    پورِ ایران‌اند و پاک‌آیین نژادِ آریان

اختلافِ لهجه ملیت نزاید بهرِ کس                          ملتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان

گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه‌ای                   صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان

مادرِ ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر                   روزِ سختی چشمِ امید از تو دارد همچنان

بی‌کس است ایران، به حرفِ ناکسان از ره مرو                     جان به قربانِ تو ای جانانه آذربایجان

یا در سرودهٔ دیگرش در ستایشِ فردوسی:

 

فلک یک‌چند ایران را اسیرِ ترک و تازی کرد                       در ایران خوانِ یغما دید تازی، ترک‌تازی کرد

وطن‌خواهی در ایران خانمان بر دوش شد چندی                    به جز در سینه‌ها آتشکده خاموش شد چندی

چو از شهنامه، فردوسی چو رعدی در خروش آمد                 به تن ایرانیان را خونِ ملیت به جوش آمد

زبانِ پارسی گویا شد و تازی خموش آمد             زِ کنجِ خلوتِ دل، اهرمن رفت و سروش آمد

ویژگی شعری سایه

غلامحسین یوسفی دربارهٔ شعر سایه می‌گوید: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه در شمار آثار خوب و خواندنی است. مضامین گیرا و دلکش، تشبیه، استعاره‌ها و صور خیال بدیع، زبان روان، موزون، خوش‌ترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگی‌های شعر اوست. همچنین رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوهٔ دل‌پذیر حافظ است. از جمله غزل‌های برجسته می‌توان به این موارد اشاره نمود: دوزخ روح، شبیخون، خون‌بها، گریهٔ لیلی، چشمی کنار پنجرهٔ انتظار و نقش دیگر.»

 

اشعار نو او نیز درون‌مایه‌ای تازه و ابتکاری دارد و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با این درون‌مایهٔ ابتکاری همگام شده، نتیجهٔ مطلوبی به‌بار آورده است. خود او معتقد است برای او اصل عاطفهٔ شعر است.

 

در شعر پس از نیما در حوزهٔ غزل تقسیماتی را با توجه به شاعرانی که در آن زمان حضور داشته‌اند، انجام داده‌اند که در این بین نام‌هایی چون هوشنگ ابتهاج، منوچهر نیستانی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و سیمین بهبهانی به چشم می‌خورد.

 

عبدالعلی دستغیب در نقدی سایه را در حلقهٔ دوم شاعران نیمایی؛ آنهایی که پیش از پیوستن به نیما شعرهایی در سبک و قالب سنتی می‌نوشتند، کنار احمد شاملو، اخوان ثالث و سیروس نیرو قرار داده که حلقهٔ اول را شامل توللی، شمس لنگرودی، منوچهر شیبانی، اسماعیل شاهرودی و دیگران می‌داند و حلقهٔ سوم که شامل سهراب سپهری و منوچهر آتشی و دیگران بوده است. او می‌گوید:

 

«پس از شهریور سال ۱۳۲۰ این دو گروه به علاوهٔ گروه سوم به نیما پیوستند. این اتصال البته آن‌قدرها هم اتفاق بزرگی را رقم نزد؛ یعنی برخی از این شاعران در این مدت یک‌سری نوآوری‌هایی انجام دادند اما انگار پیشنهادهای نیما را درست درک نکرده بودند؛ چون ما دیدیم که دوباره برگشتند. سایه از نیما زیاد تأثیر گرفت، شعرهای نیمایی جالبی را نوشت که هنوز هم بعضاً در خاطره‌ها مانده است اما این اتفاق چندان دوام نیافت. ایشان یک غزل‌سرا هستند اما امتیازش به نظر من این است که توانسته غزل‌هایی را با حال و هوای جدید خلق کند. در واقع غزل کلاسیک و سنتی را نفسی تازه بخشیده است. از این بابت یک غزل‌سرای نئوکلاسیک به‌شمار می‌رود.»

زندگی نادرپور

او فرزند تقی میرزا از خاندان نادری‌پور (افشار) نوادگان رضاقلی میرزا پسر ارشد نادرشاه افشار بود. نادرپور دوره متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر تهران تمام کرد و در سال ۱۳۲۸ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در سال ۱۳۳۱ پس از دریافت لیسانس از دانشگاه سوربن پاریس در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه به تهران بازگشت. وی از سال ۱۳۳۷ به مدت چند سال در وزارت فرهنگ و هنر در مسئولیت‌های مختلف به کار مشغول بود.

 

نادرپور در سال ۱۳۴۶ در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور در تأسیس کانون نویسندگان ایران نقش داشت و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیئت دبیران کانون انتخاب گردید.

 

نادرپور به زبان فرانسه آشنایی کامل داشت و شعرها و مقاله‌هایی را به زبان فارسی ترجمه کرد.

 

نادرپور پس از انقلاب ایران ۱۳۵۷، به آمریکا رفت و تا پایان عمر در این کشور به سر برد. وی سرانجام در روز جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لس‌آنجلس درگذشت.

 

نمونه شعر

هرآنکه ملک جهان را به بوسه‌ای نفروخت                            حدیث آدم و فردوس را کجا دانست

فدای نرگس شهلای نیم مست تو باد                   هرآنچه عقل تهیدست، پر بها دانست

هفت صبح/ دانشنامه ویکی پدیا

برچسب:

شهریار

هوشنگ ابتهاج ‌

نادر نادرپور

اخبار مرتبط


نظرات

نظردهی

دیدگاهی ثبت نشده نظر تو چیه؟

کامنتی برای این پست وجود ندارد

برترین مطالب

لیست قیمت