آلبی با طرح این سوال، به چراییها و دلایل اهمیت نمایشنامهها و لذتی که از خواندن آنها نصیب ما میشود اشاره میکند
با اینکه بیشترِ افراد میتوانند اجرای نمایشنامهها را روی صحنه ببینند، بدون این اجراها هم خواندن این آثار تجربههایی کامل و بینقصاند.
علی اصغر کشانی(نویسنده)
1403/07/19 | 19:07
این مطلب با عنوان ” چرا نمایشنامه میخوانیم؟ ” به قلم “ادوارد آلبی” نگاشته شده است که آلبی با طرح این سوال، به چراییها و دلایل اهمیت نمایشنامهها و لذتی که از خواندن آنها نصیب ما میشود اشاره میکند. پاسخ به این سوال، گرچه به نظر ساده میآید، اما ادوارد آلبی در این نوشتار ابعاد دیگری از این پرسش را واکاوی میکند و در نتیجه پاسخی متفاوت به این سوال میدهد.
پرسش مزبور آنقدر بیمعناست که ضمن پاسخ دادنش باید ببینیم اصلا برای چه مطرح شده. سادهترین جوابی که میشود داد این است که چون نمایشنامهها یا دست کم نمایشنامههای خوبی که از اهمیت ویژهای برخوردارند، جزئی از ادبیات هستند. با اینکه بیشترِ افراد میتوانند اجرای نمایشنامهها را روی صحنه ببینند، بدون این اجراها هم خواندن این آثار تجربههایی کامل و بینقصاند.
همین جا در پرانتز مطلبی را بگویم: یکی از همین سالهای اخیر مشغول گفتوگو با رهبر ارکسترِ جوانی بودم که به فاصلهی کوتاهی از معاشرت ما، قرار بود ارکسترش اجرای بینالمللیِ قطعهای از آهنگسازِ جوانی که کارش را تحسین میکردم را برای اولین بار روی صحنه ببرد. گفتم: «برایِ شنیدناش لحظه شماری میکنم!»، رهبر ارکستر در جواب گفت: «خب چرا؟ برای چه خودت این نمایشنامه را نمیخوانی؟» بعد پیشنهاد کرد پارتیتور را بدهد به من تا خودم بخوانم و به این طریق کارش را بشنوم.
حیف که بلد نیستم موسیقی بخوانم. موسیقی یک زبان است که برایِ من ناآشناست و نمیتوانم به زبان خودم برگردانمش. ولی اگر میدانستم چطور باید موسیقی را خواند، آن وقت میشد قبل از اجرای آن قطعه، به گوشِ خودم بشنومش. تازه آن هم در اجرایی درونی و ذهنی که رنگ و بو و تفسیر اجرای ارکستر در آن راهی ندارد. به نظر میرسد این تعبیر کمی با بحث ما مطابقت دارد. خلاصهاش این میشود که هرکس باید بلد باشد نمایشنامه بخواند، میتواند درست مثل نمایشنامه نویسِ آن اثر که هنگام نوشتن، اجرایش را به چشم دیده و به گوش شنیده، اجرای آن نمایشنامه را هم ببیند و هم بشنود، بدون کمک بازیگرها و کارگردان نمایش.
ادوارد آلبی : حالا شاید کمی راحتتر بتوان گفت که چرا نمایشنامه میخوانیم. دانستنِ راه و روشِ نمایشنامهخوانی و فراگرفتن شیوهی خوانش نمایشنامه، هیچ کار پیچیده یا دلهره آوری نیست. وقتی دارید رمان میخوانید و نویسنده غروب آفتاب را برایتان توصیف میکند، فقط کلمات را نمیخوانید بلکه آنچه را که کلمات وصفش کردهاند هم میبینید و وقتی نویسنده گفتوگویی را در داستان میآورد، به آرامی همان گفتوگو را میشنوید. ناخودآگاه و بدون اینکه قصدش را داشته باشید. پس دیگر چه دلیلی دارد که فرض کنیم متن یک نمایش مشکلات بیشتری را برای خواننده ایجاد میکند؟ جدا از حروف چینی مخصوصی که متن نمایشنامهها دارد، مخاطب فرایندهایِ یکسانی را تجربه میکند؛ فعالیتی که ذهن درگیرش میشود در هر دو یکی است؛ بنابراین حاصل هم نباید تفاوتی داشته باشد.
من مدتها پیش از اینکه دست به کارِ نمایشنامه نویسی بشوم، یعنی مدتها قبل از اینکه اولین نمایشنامهی جدیام را روی صحنه ببینم، کارم خواندن نمایشنامهها – از جمله آثارِ شکسپیر و چخوف – بود. آیا تماشای اجرایی که از این نمایشنامهها روی صحنه میرفت نسبت به تماشای آنها در حین خواندنشان تجربهی متفاوتی بود؟ مسلما بود. آیا تجربهای کامل تر و راضیکننده تر بود؟ خیر، گمان نمیکنم. طبیعتاً هرچقدر تعداد نمایشنامههایی که در طول این سالها خواندهام و اجرایشان را دیدهام بیشتر شده، در حین خواندن نمایشنامه و در برگرداندن متن به اجرا توانمندتر شدهام.هنوز هم به صحت این مطلب معتقدم:
هیچ اجرایی نمیتواند نمایشنامهی بزرگی را از آنچه هست بهتر کند و بیشترِ اجراها نمیتوانند حق مطلب را به حد کفایت ادا کنند، حال یا به این خاطر که ذهنِ دست اندر کارانشان به رغمِ تلاشهایِ صادقانهای که دارند هنوز برایِ آن کار آمادگی نداشته و یا اینکه بازیگران مصرانه علاقه به تفسیر دارند و نتیجهاش این میشود که تجربهی ما مخاطبان از نمایش دچار محدودیتهایی خواهد بود.
وقتی جزوِ داوران یکی از این مسابقات نمایشنامه نویسی هستم، همیشه اصرار دارم خودم و بقیهی داوران متنِ نمایشنامهها را حتما بخوانیم حتی اگر اجرایشان را دیده باشیم. و چه بسیار بوده مواردی که اصرار من باعث واکنشهایی شده از این دست: «این نمایشنامه خیلی بهتر از اجرایی است که من دیدم!» یا «کارگردان واقعا کاری کرده که آن نمایشنامه بهتر از چیزی که بوده به نظر بیاید!».
متن نمایشنامهای که اجرای آن را دیدهایم، بخوانیم؟آیا لازم است
ادوارد آلبی : من معتقدم در اجرای مناسب و بجا، همه چیز از بازی، کارگردانی، طراحی و حتی متن، باید ناپدید باشد و فقط باید با قصد و نیت بیحشو و اضافهی نویسنده مواجه باشیم. اما تصور اینکه “تفسیر” همسنگ و همپای “آفرینش” است، کارها را خراب میکند. حرف من این نیست که نباید اجرای نمایشنامهها را دید. اجراهای معرکه کم نیست تعدادشان. اما حواستان جمع باشد که اجرای یک اثر یعنی اعمال نظر در آن، یعنی تفسیر آن و اگر با متن نمایشنامه روی صفحه آشنا نشده باشید، تفسیری که به شما ارائه میدهند دسته دوم است و چه بسا تفاوت شگرفی با مقصود اصلی نویسنده داشته باشد.
البته خوانش شما از یک نمایشنامه هم خودش اعمال نظر و تفسیر است، اما در رویارویی شما با نویسنده دستها و ذهنهای کمتری در کارند.
سایت هنریست
نمایشنامه
اخبار مرتبط
نظرات
دیدگاهی ثبت نشده نظر تو چیه؟
برترین مطالب
لیست قیمت
نظری ثبت نشده