رخدادهای هفته آخر مهرماه با گلدنیوز/ تولد نیچه فیلسوف بزرگ آلمانی
نیچه به طور واضح از فرهنگ و زبانهای مختلفی، از جمله ایران باستان، تاثیر گرفته است. در آثار او، اشارهها و یادداشتها به فرهنگ ایران باستان متعدد و تنوعبخشی دارند.
علی اصغر کشانی(نویسنده)
1403/07/26 | 07:07
فریدریش نیچه (زاده ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ - درگذشته ۲۵ اوت ۱۹۰۰)، فیلسوف آلمانی، پیش از ورود به عرصه فلسفه، حرفهاش را به عنوان یک فیلولوژیست کلاسیک آغاز کرد. او در سال ۱۸۶۹، در سن ۲۴ سالگی، کرسی فیلولوژی کلاسیک را در دانشگاه بازل بهدست آورد، اما به دلیل مشکلات سلامتی در سال ۱۸۷۹ استعفا داد. نیچه بسیاری از نوشتههای اصلی خود را در دهههای بعد به پایان رساند.
در سال ۱۸۸۹، در سن ۴۴ سالگی، او دچار فروپاشی شد و پس از آن از دست دادن قدرت ذهنی خود باعث افت آگاهی احتمالی به علت زوال عقل عروقی شد. نیچه سالهای باقیمانده زندگی خود را تا زمان مرگ مادرش در سال ۱۸۹۷ و سپس با خواهرش، الیزابت فورستر-نیچه، گذراند. او پس از تجربه پنومونیسم و سکتههای متعدد به دنیا رفت.
آثار نیچه شامل مباحثات فلسفی، شعر، نقد فرهنگی و داستان میشود و در عین حال علاقهای به قصیده و کنایه دارد. از عناصر برجسته فلسفه او میتوان به نقد رادیکال او از حقیقت به نفع دیدگاه گرایی اشاره کرد. او نیز تأکید داشتهاست بر نقد تبارشناسی دین و اخلاق مسیحی، نظریه ارباب-برده، تصدیق زیبایی شناختی زندگی در پاسخ به "مرگ خدا" و بحران عمیق نیهیلیسم. مفهوم نیروهای آپولونی و دیونیزی، و توصیف انسان به عنوان بیان ارادههای رقیب که در مجموع به عنوان اراده به قدرت درک میشود، نیز جزء اصول اوست. او همچنین مفاهیمی چون (فوقانسان) و دکترین بازگشت ابدی خود را توسعه داد.
تاثیر شوپنهاور و واگنر
در این دوران، مطالعات نیچه از آثار آرتور شوپنهاور و دیگر فیلسوفان معاصر بهویژه تأثیرگذار بود. او به تفکرات ماتریالیستی و نقدهای به مذاهب مذهبی و تاریخ ماتریالیسم دست یافت و این موضوعات به شدت او را تحت تأثیر قرار داد.
در دانشگاه بازل، نیچه با افرادی همچون یاکوب بورکهارت وارد روابط نزدیک شد. او نیز هوادار فلسفهٔ آرتور شوپنهاور بود و با ریچارد واگنر، آهنگساز آلمانی، دوستی نزدیکی داشت. این دوران همچنین با آشنایی نیچه با ایدهها و اشکال مختلف در زمینه موسیقی اروپایی همراه بود.
تحولات در دوران تدریس در دانشگاه بازل، نیچه را به سمت تأملات عمیقتر فلسفی و فرهنگی هدایت کرد. او به تدریج از دنیای اجتماعی منزوی شد و از دوستان خود رویگردان شد. این دوران همچنین با تأثیرات قوی از ایدهها و آثار ریچل و شوپنهاور بر نیچه همراه بود.
نیچه به طور واضح از فرهنگ و زبانهای مختلفی، از جمله ایران باستان، تاثیر گرفته است. در آثار او، اشارهها و یادداشتها به فرهنگ ایران باستان متعدد و تنوعبخشی دارند. او به ویژه در "روزگار تراژیک یونانیان" به مطالعاتی در زمینه فرهنگ و تاریخ یونان و روم پرداخته و در آثار خود، اغلب به فرهنگ ایران باستان اشاره دارد.
نیچه در انتخاب زرتشت به عنوان پیشوای فلسفهٔ خود در "چنین گفت زرتشت" نشان میدهد که او این پیشوای باستانی را نمادی از بنیانگذاری مفهوم نیک و بد، به تفکر ثنویت در جهان، و به معنایی عالیتر از زندگی معمولی انسان در نظر گرفته است.
در بحث درباره حافظ، نیچه حافظ را یکی از نمونههای عالی خردمندی و بینایی خود میداند. نیچه از طریق ذکر شعر حافظ، به ویژگیهای مثبت و دلیرانهٔ نگرش حافظ، به خصوص نگرش تراژیک به زندگی، اشاره میکند. این ارتباط نیچه با حافظ نشاندهنده اهمیت و تأثیر گذاری فرهنگ شرقی بر اوست.
انسان ابر-انسان یا ابرانسان (Übermensch) یک مفهوم کلیدی در فلسفهٔ فردریش نیچه است. این مفهوم به طور ویژه در اثر "چنین گفت زرتشت" مورد بررسی قرار گرفته است. ابر-انسان نقض و تحولی است بر فهم معمول از انسان، و ارادهٔ قدرت، خودتعریفی، و بیارتباطی با ایدهها و ارزشهای ثابت انسانی از جمله مفاهیم مرتبط با این مفهوم است.
در نظریه ابر-انسان، نیچه معتقد است که انسان قادر است از محدودیتها و مفاهیم معمولی جامعهای خود فراتر رفته و به یک وضعیت بالاتر و خودتعریفی نوین دست یابد. این ابر-انسان نه تنها قدرت جسمی بالاتر دارد بلکه از لحاظ فرهنگی، اخلاقی و انسانی نیز برتری دارد. او از مقدسات و ارزشهای ثابت جدا شده و به عنوان نمونهای از آزادی و استقلال فردی در نظر گرفته میشود.
نکته جالبی در اینجا این است که نیچه در تحلیل ابر-انسان به برهان تکامل داروینی اشاره میکند و این مفهوم را بر مبنای تحول انسان از حالت حیوانی به یک وضعیت نوین ترسیم میکند. ابر-انسان، به عنوان یک هدف انسانی آینده، نمادی است از خودفرهنگی و خودآفرینش.
هرچند که مفهوم ابر-انسان در اثر "چنین گفت زرتشت" مطرح شده است، اما بسیاری از فیلسوفان و نظریهپردازان این مفهوم را در آثار نیچه دیگر نیز مییابند. این مفهوم به طور کلی در جریانات فلسفی بعدی نیز تأثیرگذار بوده و موضوع مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
بازگشت جاودان در فلسفهٔ نیچه
بازگشت جاودان در فلسفهٔ نیچه مفهومی است که به تکرار و بازگشت مداوم حوادث و وقایع در دنیا اشاره دارد. این مفهوم به این معناست که وقایع، اعمال، و تجربیات در دنیا به صورت مکرر و بیپایان تکرار میشوند. نه به معنای تقلید یکسانی از هر وقوع، بلکه به این معنا که الگوها و ساختارهای مشابه در طول زمان تکرار میشوند. این مفهوم به طور خاص در اثرهای نیچه، به ویژه در "چنین گفت زرتشت" و "دانش طربناک" به تفصیل بحث شده است.
نیچه به عنوان یک مفهوم فلسفی وجود بازگشت جاودان را به چندین شکل مختلف مطرح کرده است. او به عنوان یک نقد از ایدههای مدنی و مذهبی، معتقد به تکرار و بازگشت بیپایان در دنیا است. او این ایده را به عنوان یک اندیشه "هراسناک و فلجکننده" توصیف کرده و معتقد به این است که باید این بازگشت جاودان را با "عشق به سرنوشت" (Amor Fati) و قبول و پذیرش آن همراه کرد.
بازگشت جاودان در فلسفهٔ نیچه نشاندهندهٔ یک دیدگاه غیرتقلیدی نسبت به زمان و وقایع است. او معتقد به این است که هر وقوعی که پیش آمده یا در آینده رخ خواهد داد، بارها و بارها تکرار خواهد شد. این نگرش میتواند به عنوان یک نقد به ایدههای پیشینیان دربارهٔ زمان و تاریخ و نیز یک الهام برای ایدههای فلسفی بعدی مورد استفاده قرار گیرد.
در کتاب "در باب حقیقت و دروغ در مفهومی غیراخلاقی"، نیچه به تحلیل و انتقاد نگرشهای معاصر نسبت به حقیقت و مفاهیم میپردازد. او معتقد است که این نگرشها از خود زبان نشات میگیرند.
نیچه بر این باور است که واژهها به سرعت معانی متعددی به خود میگیرند، بهطوریکه بهنظر نمیآید یکتا و اصیل باشند. او تشریح میدهد که هر مفهومی از تطابق با موارد مختلفی ناهمسان القا میشود و بهطور واضح از تشابه با تجربیات یگانه و شخصی خود فاصله دارد. این مفهومها اغلب از ابتکار انسان نشات گرفتهاند و پس از ابداع آنها، انسانها فراموش کردهاند که این مفاهیم تنها استعارات هستند و با واقعیت همخوانی ندارند. به عبارت دیگر، حقایق توهماتی هستند که افراد از آنها فراموش کردهاند و آنها را به عنوان چیزهایی پایدار، قانونی و الزامآور میپندارند.
نگرشهای مطرح شده توسط نیچه در این کتاب تأثیر زیادی بر نظریهپردازان پستمدرنیسم گذاشته و به عنوان یکی از اساسنامههای فلسفه پستمدرن محسوب میشود.
فردریش نیچه (1844-1900)، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، اثرات قابل توجهی در زمینههای فلسفه، ادبیات، و فرهنگ به جا گذاشت. آثار او تأثیرگذار بوده و در طول زمان به عنوان یکی از فیلسوفان مهم و پیشوایان جریانهای مختلف فلسفی شناخته شدهاند. در زیر به برخی از آثار مهم او اشاره شده است:
تولد تراژدی (1872)
درباره حقیقت و دروغ به معنای غیر اخلاقی (1873)
فلسفه در عصر تراژیک یونانیان (1873؛ اولین بار در سال 1923 منتشر شد)
مراقبه های نابهنگام (1876)
انسان، بسیار انسانی (1878)
طلوع (1881)
چنین گفت زرتشت (1883)
فراتر از خیر و شر (1886)
درباره تبارشناسی اخلاق (1887)
مورد واگنر (1888)
گرگ و میش بت ها (1888)
دجال (1888)
Ecce Homo (1888؛ اولین بار در سال 1908 منتشر شد)
نیچه در مقابل واگنر (1888)
اراده به قدرت
بیتوته
نیچه
فلسفه آلمان
اخبار مرتبط
نظرات
دیدگاهی ثبت نشده نظر تو چیه؟
برترین مطالب
لیست قیمت
نظری ثبت نشده