آنچه از تاجیکستان نمی دانیم / بخش اول و دوم
دیدار با استادان و پژوهشگران دانشگاه خجند و دیدار با فرزانۀ خجندی
علی اصغر کشانی(نویسنده)
1403/08/05 | 19:08
پنجشنبه نوزده مهر با مینیبوس راهی خجند شدیم. مسیر کوهستانی با مناظر بسیار زیبا هزار چم جادۀ چالوس را به یاد میآورد. در راه به ولایت سُغد در میان رشته کوههای سربهفلککشیدۀ زرفشان و منطقۀ تاریخی یغناب رسیدیم. دکتر صادقی با دیدن تابلوی یغناب که به خط سیریلیک نوشته شده بود، گفت ژالهخانم اینجا یغناب است و بانو آموزگار با شنیدن این خبر اشک از چشمانش جاری شد. منطقهای که سالها آرزوی دیدنش را داشت.
یادی از بانو بدرالزمان قریب کردیم که بزرگترین سغدیشناس معاصر بود. توفیق شد برای اولین بار به مرکز سغد وادی مبارک ایران کهن ۲۵۰۰ ساله، پانهادیم و از بن جان احساس وجد و شادمانی داشتیم. در راه از دو شهر صدرالدین عینی و استروشن(اشروسنه) گذشتیم. گویند شهر اِستَروشَن حدود ۲۵۰۰ سال پیش توسط کوروش کبیر برای محافظت از حمله قبایل بیابانگرد بنا شد.
خجند مرکز ولایت سغد بر کرانهٔ رود سیحون (سیردریا) در آغاز درهٔ فرغانه قرار دارد. پس از طیّ حدود پنجساعت با هیأت همراه به دانشگاه خجند رفتیم. استادان و دانشجویان به استقبالمان آمده بودند و دانشجویان به رسم ادب تاجیکی، دستبر سینه خیرمقدم میگفتند. به دفتر مجله پیام سغد محل کار دکتر آذرخش استاد دانشگاه و همسر بانو فرزانه خجندی شاعر نامآور رفتیم و پس از مختصر استراحت در جمع استادان و دانشجویان به گفتوگو نشستیم. بانو دکتر آموزگار از احساس غیرقابل وصف خود گفت و از دیدارش با دانشجویان اظهار خوشحالی کرد. برخی استادان و دانشجویان سخن گفتند و در سفتند و از اشعار خود خواندند. نبیرۀ (نوه) مرحوم دکتر خورشید عبدالله زاده استاد ریاضی دانشگاه خجند وقتی باخبر شده بود که ما آمدهایم، شبانگاه با بیبیجان همسر آن مرحوم آمد و برای تشکر از اینکه میراث مکتوب سهرساله از ابومحمود خجندی را چاپ کرده، تحفه و ارمغان آورد و سپاس ابراز نمود.
دیدار با شاعر عارف
شب برای دیدار و عرض تسلیت همه به منزل بانو روانه شدیم. چند ماه پیش پسر بیستسالهاش در رودخانه غرق شده بود و من برایش نامه تسلیت فرستاده بودم. فرزانه خجندی به شاعر خلقی و مردمی معروف است. طلوع خندهریز، شبیخون برق، آیت عشق، تا بیکرانهها و… از دفترهای شعر ایشان است. پیشتر هیأتهای ادبی تاجیکان، دیوان شعرش را برایم ارمغان آورده بودند. این اولین باری بود که با این شاعر عارف از نزدیک ملاقات میکردم.
حضور دکتر علیاشرف مجتهد شبستری به عنوان اولین سفیر ایران در تاجیکستان برایمان سودمند و بسیار خاطرهانگیز بود. هرجا میرفتیم خرد و کلان از نیکمردیهای ایشان و خدمات فرهنگی و یاریرسانیهای مردمی و روابط صمیمانهاش با اهل فرهنگ و ادب یاد میکردند. او نیز بخوبی زبان فارسیتاجیکی را گپ میزد و ترجمان گروه بود. بانو فرزانه خجندی و همسرش دکتر آذرخش نیز یاد ایام سفارت ایشان را میکردند. حس غرور دست میدهد که از خدمات سفیری فرهنگدوست، فروتن و مردمدار چنین ذکر خیر میشود. من که دیگر یاد ندارم پس از ایشان دیگر سفرا چنین حسن شهرتی پیدا کرده باشند.
بانو فرزانه از فرزند تازهگذشتهاش با لحنی آرام و ادبیاتی تأثر برانگیز سخن گفت و گاهی به اشعار حافظ و مولانا استناد میکرد. وقتی سخن میگفت اشک حاضران جاری شده بود. دکتر آموزگار که خود سخت متأثر شده و به زحمت بر عواطفشان غلبه میکرند، بانو فرزانه را با بیانی مشفقانه دلداری و تسلی میداد و با او همدردی میکرد. عکس گرفتیم و دیدار به وقتی دیگر گذاشتیم.
فردا صبح هنگام خروج از خجند و حرکت بهسوی پنجرود(آرامگاه رودکی)، به دیدن بنای یادمان کمال خجندی رفتیم. چند سال پیش هیأتی از خجند به تبریز رفته و طیّ تشریفاتی، مشتی خاک از آرامگاه کمال برگرفته و در صندوقی در میان این بنای زیبا قرار دادند.
کمال خجندی در قرن هشتم میزیست و میانۀ عمر برای کسب دانش و پیوستن به حلقۀ عارفان به تبریز رفت. وی در ابیات بسیاری ارادت خود را به تبریز بیان کرده است.
تبریز مرا راحت جان خواهد بود
پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود
تا در نکشم آب چرنداب و گجَل
سرخاب ز دیدهام روان خواهد بود
اجازه فرمایید در اینجا داخل پرانتز به نکتهای مهم اشاره کنم. گپ زدن با تاجیکان برای ما بسیار لذتبخش و خاطرهانگیز است. ما را به زبان مادری قدیم و ژرفنای تاریخ میبرد. کلمات زیبا یکی پس از دیگر گوش را نوازش میدهد. صبح را پگاه میگویند و عصر را بیگاه و شب را شام و کفش را پایافزار و…
انس مدام تاجیکان به شاهنامه، باعث شده که گپ تاجیک را زبان عصر فردوسی بدانیم و به گوش جان بشنویم. البته واژگان و کلماتی را ما درک نمیکنیم مثل قتب یعنی طبقه و متقابلاٌ آنها متوجه برخی واژگان فارسی نمیشوند. نیز کلمات و واژگانی است که ما میفهمیم، اما معنای دیگر دارد. مثل آشیانه یعنی طبقه. در واقع طبقه دو کلمه و معنای متفاوت دارد. برای فهم متقابل مردم دو کشور، لازم است فرهنگ فارسی تاجیکی دوزبانه تألیف شود و ما با خط سیریلیک آشنا شویم. خطی که گویش تاجیکی را بخوبی بازتاب میدهد و خط فارسی از آن عاجز است و این نقص خط فارسی است. مثلاّ شیر خوردنی را sheir و شیر درنده را shir گویند. چندسال پیش حسن قریبی که دهسالی رئیس پژوهشگاه تحقیقات فارسی از طرف فرهنگستان در تاجیکستان به خدمت مشغول بود، فرهنگ واژگان و اصطلاحات تاجیکی را با عنوان “فرهنگ فریبکار”! تألیف کرد، اما متقابلاً فرهنگ فارسی تاجیکی یا “فرهنگ تاجیکی در سفر” را تاکنون کسی تألیف نکرده است که جای تعجب و هم جای تأسف دارد. ما و تاجیکان برای شناخت متقابل، هنوز کارهای بسیاری باید انجام دهیم.
آموزش خط فارسی و معرفی فرهنگ ایرانی
ایران برای توسعۀ روابط فرهنگی و فهم مشترک و ترویج زبان معیار و آموزش خط فارسی و معرفی فرهنگ ایرانی، باید از طریق موسیقیهای پاپ و سنتی، فیلمهای آشپزی، سریالهای خانوادگی مثل سریال “آرایشگاه زیبا یا خانۀ سبز” یا … و فیلمهای سینمایی که البته هیچ رنگ و بوی تبلیغ مذهبی و ایدئولوژیک نداشته باشد تا حساسیت برنیانگیزد و اجازه پخش بگیرد، ارتباط خود را با کشور همدل و همزبان بشدت تقویت کند و فیلمها را با زیرنویس سیریلیک و خط فارسی ارائه کند تا بیننده با زبان معیار و قابل درک آشنا شود. یکی از دوستان میگفت همسرش با دیدن فیلمهای ترکیهای با زیرنویس فارسی، تکلم و محاورۀ ترکی استانبولی را آموخته. ببینید ترکها با سریالهای چهارصد قسمتی خانوادگی، چقدر در ترویج فرهنگ و زبان خود موفق بودهاند. در تاجیکستان و سمرقند و بخارا موسیقی پاپ ایرانی بخصوص با صدای گوگوش و هایده و خوانندگان پاپ جدید ایرانی، توانسته تاحدودی جلوی رواج موسیقیهای وارداتی غربی را بگیرد و زبان تاجیکی را از زوال نجات دهد و به فارسی ایرانی نزدیک کند. هرجا که قدم مینهی ازین نوع موسیقیها بهگوش میرسد. تاجیکستان کشور ادب، شعر و موسیقی و جشن و پایکوبی است. با زبان هر ملتی باید هرآنطور که برآنند سخن گفت و رفتار کرد تا دوستی و رفاقت بهغایت رسد.
مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب
اکبر ایرانی
سفرنامه تاجیکستان
اخبار مرتبط
نظرات
دیدگاهی ثبت نشده نظر تو چیه؟
برترین مطالب
لیست قیمت
نظری ثبت نشده