استاد محمود فرشچیان
نگارگری و مینیاتوری کارهای کوچکی است؛ نقاشی که واقعاً می خواهدصاحب ادعا باشد باید همه کاری کند و در طراحی قوی باشد.
علی اصغر کشانی(نویسنده)
1404/05/31 | 19:05
به گزارش سایت طلا گلد نیوز؛جایی که چنین انسان هایی در آن حضور دارند و از قضای روزگار شاید چنین کسی را در خارج از ایران هم بهتر از داخل ایران لااقل به نام، می شناسند، ولی آثار گرانسنگ ایشان را همه قطعاً دیدیم، آثاری که ایشان دارند به خصوص برخی از آنها واسطه بسیاری از آرزوها و راز و نیازهای ما بوده، آثار ایشان خلوت های غریبی برای ما در بهترین نقاط زمین درست کرده است. مرد بزرگی که این سعادت را داشته در بهترین نقاط زمین که ما به عنوان بهشت های روز زمین می شناسیم زندگی کند و به آنها جلوه دهد و رنگ و رویی تازه ای به آنها ببخشد؛ استاد محمود فرشچیان.
برای من معجزه بود. به عنایت خداوند در حال حاضر دست راستم از جوانی ام بسیار قوی تر و بدون لرزش است!
داستان از این قرار بود که بنده می خواستم کتاب سومم را چاپ کنم، ناچار بودم فرم های کتاب را با خودم به آلمان ببرم اگر احیاناً چند صفحه ای گم می شد همه کار من عقب می افتاد، یادم هست که ناچار بودم با دست خودم این صفحات را حمل کنم، قطار راه آهن آلمان که می خواست تغییر جهت دهد، دست من لای در قطار رفت و تمام عضلات دستم پاره شد، انقدر درد شدید بود که بی تاب شدم، مقداری آلمان مداوا کردم، اما افاقه نمی کرد، به آمریکا آمدم و دو تا از دکتری بزرگ آلمان که ورزشکاران را عمل می کردند گفتند اگر دستت را عمل نکنی، عضلات دستت ضعیف تر می شود و از کار می افتد و اگر هم بخواهی عمل کنی باید ۶ ماه در گچ بماند. من خیلی ناراحت شدم.
خیلی مردد بودم. دو روز بعد طول نکشید که به من تلفن کردند و طرح ضریح حضرت علی ابن موسی الرضا نصیب من شد، ابعاد را فرستادند و گفتند که حتما این طرح را تو باید انجام دهی.
بله تلفنی انجام شد؛ به خوبی من را می شناختند و شاید هم نمونه هایی گرفته بودند.
از دفتر تولیت آستان قدس رضوی مرحوم آقای طبسی تماس گرفتند و به من گفتند که ضریحی برای حضرت علی ابن موسی الرضا طراحی کنم و بسازم، من خیلی خوشحال شدم و در دلم یک نوری یا یک لطفی ساری و جاری شد، آن زمان درد دستم بسیار دردناک و مشقت آور بود البته ناگفته نماند که چند جلسه ای هم فیزیوتراپی رفتم که اگر می رفتم یا نمی رفتم تفاوتی نمی کرد چون درد دستم همچنان ادامه داشت؛ وقتی این طرح و کاغذهای بزرگ و پهناوری که طرح ضریح روی آن هست را روی میز کارم پهن کردم، خدا گواه است که وقتی قلم را به دست گرفتم، کوچک ترین دردی احساس نکردم، طرح های ضریح را انجام دادم و دست راستم شفا پیدا کرد.
ابداً هیچ درمانی نکردم. در حال حاضر هم دست راستم از جوانی قوی تر است.
اصلا برنگشته است.
حدود ۲۰ سال پیش بود که این اتفاق افتاد. کتاب سومم هم ۲۰ سال پیش در آلمان چاپ شد.
بله درست است. امید دارم که تا ۱۲۰ سال هم عمر کنم البته دست ما نیست هیچ کدام نمی دانیم که در پس پرده غیب الهی چه می گذرد.
بله! من خادم حضرت رضا(ع) نیز هستم و همین الان هم جعبه بزرگی در منزل ماست که در آن جعبه آخرین تابلویی که ساختم به نام «عرش بر زمین» که گودال قتلگاه امام حسین(ع) است، وجود دارد و آن را وقف حرم حضرت رضا(ع) کردم، قرار است از آستان قدس رضوی به منزل ما بیایند و این جعبه را ببرند. این هجدهمین تابلوی من است که به آستان مقدس علی ابن موسی الرضا وقف شده و از این بابت بسیار خوشحال هستم.
دلم می خواهد هر ۲۴ ساعت به حرم امام رضا(ع) بروم.
من به تناوب کار می کردم.
طراحی کلی را تحویل دادم و ابعاد را محاسبه کردم و جزئیات که بایستی را اندازه گیری کردم البته ناگفته نماند که ابعاد ضریح جدید امام رضا(ع) مطابق ابعاد ضریح قبلی است که در زمان شاه اسماعیل صفوی نصب شد، این ضریح فولادی و جواهر نشان است.
همینطور است. ضریح قبلی حضرت جواهر نشان و فولاد بود، وقتی می خواستند درهای ضریح را باز و غبار روبی کنند یا هدایایی که تقدیم کرده بودند بردارند این در به هم گیر می کرد، به ناچار آقای طبسی موافقت کردند که کف حرم مطهر حضرت علی ابن موسی الرضا شکافته شود و ضریح شاه اسماعیل را روی قبر اصلی حضرت رضا گذاشتند. وقتی به مشهد مشرف شوید ملاحظه می کنید که حرم دو طبقه است یکی زیر است که قبر اصلی امام رضا آنجاست.
۲ متر و ۷۰ سانتی متر، البته خودشان در سرداب هستند و قبر اصلی حضرت آنجاست. یک نکته ای را می خواهم بگویم و آن اینکه ضریح، گل و بوته ها، نقره و طلا یا کاشی کاری، همه وسیله است که ما بدین وسیله به درگاه الهی تقرب پیدا کنیم، وقتی زائر در مقابل ضریح قرار می گیرد اسما الله را می بیند، در دلش با خدای خود راز و نیاز می کند. در اروپا هم بزرگان مسیحی و مسلمانان به واسطه ائمه اطهار و بزرگان دین به درگاه الهی تقرب پیدا می کنند. باز تأکید می کنم نقوشی که می بینید وسیله ای است برای هدایت و ارتقای انسان. این اتفاق برای من هم افتاده، مخصوصاً در مورد ضریح حضرت علی ابن موسی الرضا، حضرت امام حسین و شاه عبدالعظیم حسنی که بنده افتخار طراحی آن را داشتم، در حقیقت به منِ کمترین و ناچیزترین منت گذاشتن و اهمیت دادند و ساخت این ضریح ها نصیب من شد و موجب گردید هدایت و ارتقا معنوی پیدا کنم.
خیر! سابقه طراحی ضریحی را نداشتم.
نگارگری و مینیاتوری کارهای کوچکی است. نقاشی که واقعاً می خواهد صاحب ادعا باشد (که من مدعی نیستم و کاملاً متواضع هستم) باید همه کاری کند و در طراحی قوی باشد، استادان من بزرگترین طراحان هنری بودند و من در خدمت ایشان شاگردی می کردم.
بله! اگر خدا بخواهد می تواند.
منِ نالایق بی سواد…
من در کارهای این چنینی بسیار کار کردم.
فرش های بسیاری از جمله فرش «یا ثارالله» و «هفت شهر عشق» را طرح کردم و همه این طراحی ها برای قبل از ساخت ضریح هست.
یک بار که به زیارت امام رضا(ع) رفته بودم، از من خواستند به دلایلی به گنجینه موزه حضرت رضا بروم و از آن بازدید داشته باشم، دیدم طراحی که من در ۱۶ سالگی دور تا دور شعرهای بسیار زیبای یک آقای مهذبی انجام داده بودم، در گنجینه بود و بسیار هم خوب کار کرده بودم.
خیر! من صد در صد مطمئن بودم و الان هم مطمئنم، نیرو را خداوند به ما می دهد، باید به خدا اتکا کرد. من احوال درونم را می گویم اگر انسان به خداوند در هر مرحله ای اتکا داشته باشد، از چه و چه کسی ترس داشته باشد!؟ لذا قرص و محکم این طراحی را انجام دادم. ضریح امام رضا و امام حسین مشابه هیچ کدام یک از ضریح هایی که طراحی شده، نیست و همگی از نیرو بخشیدن و الطاف خداوند است، باز هم اگر طراحی ضریحی نصیبم شود، می پذیرم و انجام می دهم.
اصلاً هیچ نیاز به اتودهای مختلف نبود، من در این سن و سال احتیاجی ندارم که اتود بزنم، وقتی حس به درون انسان القا می شود، اگر آن حس را پیاده کند چه در تابلوی نقاشی باشد و چه در طراحی این چنینی باشد، آن حس قشنگ است و خودش را نشان می دهد البته بعدش هم یک ساخت و سازهایی دارد که باید آن را انجام داد.
خیر. همین الان هم اگر طرحی بخواهید، چشم بسته طراحی می کنم. شما چشم من را ببندید و دیوار بزرگی جلوی من بگذارید من برای شما طرحی می کشم که نقصی در آن طرح نیست.
مادر من زن بسیار معتقدی بود و من خیلی ایشان را دوست می داشتم و او هم من را بسیار دوست می داشت. زیاد سواد نداشت، ولی قرآن را بدون غلط می خواند. مادرم گفت روز عاشوراست، تو چقدر کار می کنی!
بله اصفهان زندگی می کردم.
مادرم گفت که روز عاشوراست کار نکن و بیا به روضه امام حسین(ع) برویم تا حرف حسابی به گوشت برسد، به مادرم گفتم من نمی آیم با همسرم به روضه برو، بعد از اینکه مادرم و همسرم رفتند، وضو گرفتم و به حضرت توسل پیدا کردم و نشستم تابلوی عصر عاشورا را طراحی کردم.
من از تظاهر بدم می آید، وقتی انسان حقیقتی که در وجودش هست را بیان می کند، گرایی لازم را دارد و مشخص است که تظاهر نیست.
اصلا به آن فکر نمی کردم. خودش آمد و وقتی نزدیک های غروب بود و مادر و همسرم به منزل بازگشتند تقریباً طرح تابلو تمام شده بود البته روزهای بعد هم روی تابلو کار کردم، ولی طرح کلی در عصر عاشورا تمام شد.
یکی از بزرگترین منتقدین هنری در دنیا که ۴ سال پیش به رحمت الهی رفت، ۱۲ جلد کتاب راجع به هنر اسلامی نوشته است، در وصف هیچ کسی هم نمی نویسند ولی در مورد تابلو عصر عاشورا نوشته این تابلو بیشتر از آن چیز که نمایان هست حرفی برای گفتن دارد. در این تابلو یک چشم هست که چشم اسب است و گریه می کند چرا که آن فاجعه را به چشم خودش دیده است.
اصلا نمی دانم. شما شعر حافظ، سعدی و مولانا را که می خوانید، حس و حالی در آن هست و باید جستجو کرد که وقتی شاعر این شعر را می گفته چه اتفاقی افتاده است.
تقریباً در ۴۴ سالگی.
تابلوهای دیگر هم ساختم، ولی آن روز این صحنه به دلم افتاد.
آن زمان این صحنه به ذهنم آمد. بعضی چیزهاست که نمی توانیم بگوییم چرا… دست ما نیست
خیر! من نه به اختیار خود میروم از برای او گیسوی همچو عنبرش، می کشدم دوان دوان.
دستم انقدر ناقابل است…
بله، مادر من ما را همیشه تابستان به کربلا می بُرد.
هر سال یا هر دو سال یکبار به کربلا می رفتیم.
بله. مادر من بسیار مقید بود، من یادم هست که مادرم هر وقت اسم امام حسین می شنید گریه می کرد و حال دیگری داشت، یک روزی در منزل ما به مناسبت سوم شعبان میلاد امام حسین(ع) مراسم مولودی برپا بود، مداح به مادرم گفت چرا گریه می کنید من دارم مولودی می خوانم، مادرم گفت: تو نمی دانی که در دلم چه می گذرد، من خودم هم بسیار ارادت به اهل بیت(ع) دارم، ۴ سالم بود که دنبال کسی که در روضه ها چای می داد، قندان دستم می گرفتم و قند می دادم. خلاصه که این حس ها دست خود آدم نیست.
کمتر می خواندم، نمی توانم زیاد بخوانم.
من ذهن خودم را می برم جایی که مقتل گفته به همین خاطر گاهی می خوانم.
من تابلویی ساختم که آن هم وقف موزه امام رضا(ع) کردم. این را هم بگویم که در مشهد کنار گنجینه قرآن تالاری به نام من (تالار فرشچیان) تأسیس کردند.یکی از تابلوهای من در این تالار، لحظه ای است که امام حسین(ع)، حضرت علی اصغر را به دستشان گرفتند، نام این تابلو هدیه دوست هست؛ این تابلو زیاد رنگ و جلا ندارد و خیلی ساده است حتی یال اسب و حضرت امام حسین خیلی ساده کشیده شده، ولی گیرایی لازم را دارد...
عصر ایران
امام رضا(ع)
امام حسین (ع)
استاد محمود فرشچیان
اخبار مرتبط
نظرات
دیدگاهی ثبت نشده نظر تو چیه؟
برترین مطالب
لیست قیمت
نظری ثبت نشده